سیاستمقالات

کارزار فشار حداکثری علیه ایران و تناقض‌های گفتمان آمریکا

به گزارش خبیر کرج «کارزار فشار حداکثری» آمریکا علیه ایران نقدهای متنوع و متعددی را به ویژه از منظر فقدان استراتژی در طول سه سال گذشته برانگیخته است. امّا به لحاظ درونی، آیا عناصر گفتمانی قوام‌بخش به این کارزار که دست‎اندرکاران دولت آمریکا به ویژه در وزارت‎های خزانه‎داری و خارجه و نیز شورای امنیت ملی برای سیاستگذاری در موضوع ایران چیده‎اند یک تصویر و پیام منسجم به دست می‎دهد؟ در اینجا تلاش شده است برخی ناهمخوانی‌ها و یا تناقض‎های راهبرد ترامپ در برابر ایران را به ویژه با اتکا به تحلیل محتوای بیانیه‎ها و سخنان اخیر مقامات دولت آمریکا بعنوان مصادیق ملموس روشن شود.

هماهنگی عناصر مختلف راهبرد کاخ سفید نسبت به ایران را در بهترین حالت می‎توان در سخن‌گویی و آرایش منظم مقام‏‎های آمریکایی خلاصه کرد که در روز 21 سپتامبر در وزارت خارجه آمریکا گرد آمده بودند تا بازگشت تحریم‎های شورای امنیت و نیز تحریم‎های مضاعف یکجانبه آمریکا علیه تهران را اعلام نمایند و نه بیشتر.

تضاد آمریکا در تفسیر ماهیت برجام

نخست اینکه آمریکا درباره برجام ثبات تئوریک و تحلیلی ندارد. بیانیه اخیر وزارت خارجه آمریکا دلیل فعال‌سازی مکانیزم ماشه علیه ایران و بازگشت تحریم‏های 6 قطعنامه سابق شورای امنیت را نقض تعهدات برجامی از سوی ایران اعلام کرده است. این یعنی اینکه واشنگتن برجام را یک سند الزام‌آور برای ایران می‌داند که باید تعهداتش را انجام می‌داد و قدمی در کاهش تعهدات خود برنمی‌داشت. از سوی دیگر و به صورت همزمان، آمریکا این توافق را قبول ندارد چون بنا به متن همین بیانیه، برجام بنا بر ادعای آمریکایی‌ها باعث شد «ایران پول‌ها و منابع مالی جدیدی بدست آورد و برای مرگ و خرابی از یمن تا عراق و لبنان و سوریه خرج کند.» علاوه‌ بر این، به ادعای وزارت خارجه آمریکا، برجام باعث شده که «ایران به میزان غیرقابل‌ قبولی به ساخت سلاح هسته‌ای نزدیک شود.» لذا، باید گفت که در یکی از عناصر اصلی گفتمان آمریکا علیه ایران یعنی نوع تفسیر ماهیت برجام یک شکاف و تضاد اساسی وجود دارد.

ترسیم اهداف آمریکایی برای توافق بین‌المللی

دوم، وزارت خارجه آمریکا در بیانیه اخیر خود دقیقاً اعلام کرده که «تا زمانی که ایران با ما به یک توافق جامع نرسد، کارزار فشار حداکثری ادامه خواهد داشت.» مراد از «ما» دقیقاً ذکر نشده است امّا با توجه به در میان نبودن ذکر متحدین و یا قدرت‌های بزرگ، منظور خود آمریکاست. این نکته نیز در تناقض با رفتارها و تلاش‌های آمریکا در شورای امنیت و استفاده از مکانیزم ماشه در این رکن سازمان ملل است. به کلامی دیگر، از نظر آمریکا، اعضا و قدرت‌های شورای امنیت باید به تبعیت از خواست و تفسیر کاخ سفید و علی‌رغم میل و مخالفت ملّی خود، تحریم‌ها را برگردانند و بر فشار تحریمی آمریکا بیافزایند. امّا در وهله بعدی، ایران بایستی برای رفع این فشار حداکثری مستقیماً با آمریکا طرف شود و نتواند در یک پلتفرم چندجانبه‌گرایی همانند مورد برجام قرار گیرد. بنابراین، میان اقدام و فشار حداکثری یکجانبه آمریکا از یک طرف و تلاش آن برای اقناع قدرت‌های شورای امنیت بعنوان یک نهاد چندجانبه ناهمخوانی به چشم می‌خورد. در واقع، آمریکا میان دوراهی یکجانبه‌گرایی و چندجانبه‌گرایی مردد مانده است.

گزاره‌های بی‌باوری آمریکا به تاثیر جهانی فشار حداکثری

سوم، بنا به تحلیل محتوای بیانیه‌های اخیر آمریکا باید گفت که میان نوع اقدام و شیوه دولت آمریکا در فعال‌سازی مکانیزم ماشه از یک طرف و باور آن به حداکثری بودن فشار علیه ایران و انزوای آن نیز ناهمخوانی عمیقی وجود دارد. این مهم از دو نکته مستفاد می‌شود. نخست، وزارت خارجه آمریکا در بیانیه 19 سپتامبر خود به صراحت کشورهای تخطی‌کننده از اِعمال تحریم‌های شورای امنیت را به مجازات یکجانبه با استفاده از قوانین داخلی آمریکا تهدید می‌کند. این گزاره یعنی باور نداشتن کاخ سفید به همراهی واقعی کشورهای تأثیرگذار جهانی برای اجرای تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران. نکته دوم، دستور اجرایی است که از سوی ترامپ به طور خاص برای تمدید تلویحی و یکجانبه تحریم تسلیحاتی ایران در روز 21 سپتامبر امضاء و منتشر شد. صدور این دستور اجرایی نشان می‌دهد که کاخ سفید با وجود اقدام به احیای هرچند ظاهری تحریم‌های 6 قطعنامه صریح شورای امنیت، هنوز مطمئن نیست که قدرت‌های جهانی از جمله چین و روسیه در راستای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در اردوگاه فشار حداکثری قرار بگیرند. بدین‌ترتیب، با وجود استفاده از حربه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای، تحلیل دقیق امر نشان می‌دهد که ارزیابی تیم ترامپ از شرایط، وجود تزلزل و تردید است.

اخاذی با استناد به دیپلماسی در حرف

چهارم، آمریکا در بیانیه‌های وزارت خارجه خود عنوان داشته است که «ما از دیپلماسی استقبال می‌کنیم و ایران باید پاسخ ما را با دیپلماسی بدهد و نه با خشونت، خونریزی و اخاذی هسته‌ای بیشتر». امّا آیا راهبرد ترامپ فضایی برای دیپلماسی از سوی ایران تعریف کرده است؟ این درخواست در حالی از سوی آمریکا عنوان می‌شود که با وجود تبلیغات بسیار درباره کانال مالی سوئیس، هنوز یک دادوستد جدی بشردوستانه میان ایران و شرکت‌های خارجی با مشارکت یک بانک معتبر بین‌المللی انجام نگرفته است. جالب اینکه، در میانه بیانیه‌های متعدد وزارت‌های خارجه، خزانه‌داری، و نیز دستور اجرایی ترامپ که حجمی گسترده از تحریم‌های بین‌المللی را به اصطلاح دوباره احیا کرده‌اند، فقط بند 9 دستور اجرایی ترامپ به صورت کوتاه عنوان نموده که این دستور شامل معاملات بشردوستانه نمی‌شود. این نکته حتی از سوی وزیر خارجه آقای ظریف در وبینار شورای روابط خارجی آمریکا مطرح شد که «آمریکا حتی اجازه نمی‌دهد با پول‌های بلوکه‌شده خودمان در خارج واکسن آنفلوآنزا خریداری کنیم.» لذا، کارزار فشار حداکثریِ تیم ترامپ به لحاظ گفتمانی هیچ انعطاف و مفرّی برای دیپلماسی تعریف نکرده و همین امر باعث گذار سیاست آنها از مسیر سیاست خارجی و دیپلماسی به مسیر  تقابل اقتصادی و انسانی شده است.

در واقع تحریم از ابزار سیاسی و اقتصادی برای رسیدن به یک هدف، به ابزاری جنگی جهت وارد آوردن رنج و درد تبدیل شده است. کتاب خوآن زاراته، از مسئولین سابق وزارت خزانه‌داری و کاخ سفید با عنوان «اتاق جنگ در وزارت خزانه‌داری» که در آن تاریخ و شیوه تبدیل مالیه و تحریم به یک سلاح جنگی در هسته دکترین امنیت ملی آمریکا را شرح می‌دهد، تا حدودی پایه تئوریک این موضوع به شمار می رود؛ هرچند که کتاب این امر را در مقابله با گروه‌های تروریستی توصیف می‌کند، امّا دولت کنونی در واشنگتن آن را علیه یک کشور 80 میلیونی بکار گرفته است.

نویسنده: فردین افتخاری، دانشجوی دکتری دانشگاه تهران و تحلیلگر اطّلاعات در حوزه امنیّت ملّی ایران

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

-- بارگیری کد امنیتی --

دکمه بازگشت به بالا