جنگ اوکراین و تدبیر آیتالله خامنهای
رهبر معظم انقلاب روز گذشته موضع خود را در برابر جنگ اوکراین اعلام کردند؛ "تقبیح جنگ و کشتار مردم و عدممداخله بهنفع هرکدام از طرفین"، این موضع آیتالله خامنهای در سی سال گذشته همواره در برابر چنین جنگهایی ثابت بوده است.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی بهمناسبت سالروز عید مبعث، به جنگ در اوکراین نیز اشاره کرده و آن را نتیجه سیاستهای آمریکا دانستند.
ایشان در این سخنرانی، با تأکید بر اینکه اوکراین قربانی سیاست بحرانسازی آمریکا است، فرمودند: آمریکا بود که با دخالت در مسائل داخلی اوکراین، راه انداختن اجتماعات و ایجاد کودتای مخملی و رنگی، حضور سناتورهای آمریکایی در اجتماعات معارضان و جابهجا کردن دولتها، این کشور را به این نقطه کشاند.
آیتالله خامنهای با تأکید بر موضع ثابت جمهوری اسلامی ایران در مخالفت با جنگ، گفتند: ما با جنگ، کشته شدن مردم و تخریب زیرساختهای متعلق به ملتها در هر جای دنیا مخالفیم. این حرف ثابت جمهوری اسلامی است و سیاست ما مانند غربیها دوگانه نیست که بمب انداختن بر سر کاروان عروسی در افغانستان و کشتن مردم عراق، مبارزه با تروریسم نام بگیرد.
موضع امروز رهبر انقلاب را میتوان سیاست ثابت ایشان در مواجهه با جنگهایی اینچنینی دانست، جنگهایی که بهتعبیر آیتالله خامنهای در گذشته، “دو اردوگاه و دو جناحند که بهخاطر اهداف غلط و غیرالهی و نامقدس ــ از نظر ما و از نظر همهٔ انسانهای واقعبین ــ با هم میجنگند.”(1369/11/4)
همزمان با حمله روسیه به خاک اوکراین و تحولات شرق اروپا، برخی در داخل کشور خواستار محکوم کردن اقدام نظامی روسیه و حمایت جمهوری اسلامی از اوکراین شدند، فارغ از اینکه منطقه درگیری خارج از غرب آسیاست و طرفین درگیر نیز هیچکدام متحد جمهوری اسلامی نیستند، اما بار دیگر نشان داد که همچنان برخی بهرغم شعارهای صلحطلبانهای که سر میدهند از انداختن کشور به دام جنگ ابایی ندارند.
در گذشته نیز بارها برخی گروههای سیاسی قصد داشتند که ایران را بهسمت جنگ و درگیریهایی بکشانند که نهتنها منفعتی برای ما نداشت بلکه ممکن بود خسارات فراوانی برای ایران بهبار بیاورد و اگر هوشیاری رهبری در مواجهه با این جریانها نبود ممکن بود ایران وارد باتلاق شود!
در این گزارش نگاهی به مواجهه عقلانی رهبر معظم انقلاب با مقوله جنگهای منطقهای خواهیم داشت، جنگهایی که بهرغم فشار برخی گروهها در داخل کشور برای ورود ایران به معرکه، با هوشیاری آیتالله خامنهای روبهرو شد و ایران در همه آنها یک سیاست ثابت را دنبال میکرد؛ عدم ورود مستقیم به درگیری و اعلام بیطرفی و حمایت از مردم و غیرنظامیان و تقبیح کشتار و خونریزی.
1 ـ جنگ اول خلیج فارس و درخواست کمک به صدام حسین!
صدام رئیسجمهور معدوم عراق که با ناکامی در حمله به ایران مواجه شده بود، در تاریخ 11 مرداد 69 به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد. این حمله موجب بروز بحران بینالمللی شد و اخطار شورای امنیت را نپذیرفت، همین امر موجب شد آمریکا با ائتلافی از کشورها شامل عربستان سعودی، کانادا، فرانسه، بریتانیا، مصر، قطر، سوریه و کویت به عراق حمله کند، جنگی که به جنگ اول خلیج فارس معروف شد.
همین زمان بود که ناگهان گروهی در مجلس سوم خواستار حمایت از صدام شدند. مرحوم شیخ صادق خلخالی از طرفداران کمک به صدام در جنگ اول خلیج فارس، معتقد بود “جنگ ما با عراق یک مسئله است و اینجا سرنوشت اسلام مطرح است”!!
وی با بیان اینکه “این جنگ یک جنگ صلیبی علیه مسلمانها است” با خطاب قرار دادن رهبر انقلاب میگوید “ای آیتالله، رهبر عالیقدر زمان، آقای خامنهای، «سلّمکم اللّه تعالی»، دستور بفرمایید، همانطور که گفتید جهاد است، کشته شدن در راه اسلام است…، ما باید در اینجا آمریکا و بوش و فهد و دولتهای انگلی مانند حسنی مبارک و اوزال را در سنگرها بهنابودی بکشانیم، غرق خون کنیم تا اینها بدانند حریم اسلام حریم بزرگی است…”.
آتشینترین نطق آن زمان متعلق به مرحوم سید علیاکبر محتشمیپور بود که صدام را به «خالدبن ولید» سردار جنگهای صدر اسلام تشبیه کرد “مسلمانان جهان با پذیرش رهبری اسلامی ایران توقع دارند پرچمداری جهاد و مبارزه با آمریکا در دست ایران و انقلاب ایران باشد. حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صفآرایی خالدبن ولید در برابر ابرقدرتهای صدر اسلام است. او که عمری در صف کفر، شمشیر بهروی پیامبر(ص) و مسلمانان کشید، ولی در نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان گشت. امروز دنیای کفر در مقابل ملت مسلمان عراق و فلسطین بهعنوان خاکریز اول قرار گرفته است و بهیقین خاکریز بعدی، انقلاب و ملت مسلمان ایران است…”.
شورایعالی امنیت ملی 29 دی ماه 69 در حضور رهبر معظم انقلاب تشکیل جلسه داد. در این جلسه که با حضور ریاست شورایعالی امنیت ملی و سایر اعضای این شورا و مشاورین و فرماندهان عالی نظامی برگزار شد، بررسی جامعی از اوضاع متشنج منطقه بهعمل آمد و سیاست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بیطرفی در درگیری مورد تأیید قرار گرفت.
آیتالله خامنهای چند روز بعد نیز ضمن اشاره به موضع جمهوری اسلامی که نفی تجاوزطلبی و تقبیح حوادثی است که علیه مردم اتفاق افتاده، در سخنانی با انتقاد از مواضع عدهای که میگویند “باید بهکمک صدام رفت”، فرمودند “ما هرگز بهنفع چپ، با راست دشمنی پیدا نمیکردیم؛ بهنفع راست هم با چپ دشمنی پیدا نمیکردیم. دو اردوگاه و دو جناحاند که بهخاطر اهداف غلط و غیرالهی و نامقدس ــ از نظر ما و از نظر همهٔ انسانهای واقعبین ــ با هم میجنگند. جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد میکند؛ چون در هر دو طرف، انگیزهها مادی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کردهاند، آنها بهدلیل مادی بودن، با هم تعارض پیدا کردهاند، اینطور نیست که یکی الهی و یکی هم مادی است، جنگ اسلام و کفر نیست، این، موضع ملت ایران ماست”.
با توجه به اینکه تنها 2 سال از پایان جنگ میگذشت و اسرای زیادی در دست رژیم بعث بودند و طعم تلخ تجاوز صدام به خاک ایران همچنان حس میشد این مواضع جناح چپ موجب تنفر و انزجار مردم از آنها شد و نتیجه مواضع غلط، افراطی و دور از تعقل طیف خالدبن ولید در دفاع از صدام حسین موجب شد در انتخابات مجلس چهارم با شکست سنگینی روبهرو شوند.
2 ـ تسلط طالبان بر افغانستان؛ جلوگیری از ورود ایران به دام!
سال 98 مناظره مکتوبی میان عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و محسن امینزاده معاون وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات منتشر شد. این مناظره مکتوب بازخوانی یکی از کمتر گفتهشدههای دهه هفتاد و ماجرای درخواست بخشی از اصلاحطلبان برای حمله به افغانستان در زمان تصرف این کشور از سوی این گروه و عقبنشینی نیروهای ائتلاف شمال بهرهبری احمد شاه مسعود بود.
ماجرا از این قرار بود که در جریان مسلط شدن طالبان بر افغانستان عواملی به کنسولگری ایران در مزارشریف وارد شدند و دیپلماتهای ایرانی را به شهادت رساندند. جناح دوم خرداد در شورایعالی امنیت ملی کشور جنگ با طالبان را بهتصویب رساند.
آن زمان نیز بهرغم اصرار اعضای شورایعالی امنیت ملی که اکثراً کارگزاران دولت هستند، تدبیر رهبری مانع از ورود ایران به باتلاق جنگ افغانستان شد. سید حسین موسویان رئیس وقت کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی در گفتوگویی با روزنامه همشهری بهتاریخ 2 شهریور سال 98، چنین میگوید: «آن زمان بحثهای خیلی فشردهای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاهها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند…، موضوع به شورایعالی امنیت ملی رفت.
در آنجا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند…، معمولاً دأب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه 8سالهای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورایعالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقتها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه میدادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن اینکه ملاحظه خود را هم مینوشتند، این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».
علی ربیعی مسئول اجرایی وقت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نیز در گفتوگویی با برنامه «دستخط»، به علاقه برخی اعضای شورایعالی امنیت ملی به جنگ اشاره میکند و میگوید “یک دیدگاه این بود که باید به افغانستان کمک کنیم و به نیروهای احمد شاه مسعود یا جاهای دیگر کمک کنیم که اینها بتوانند بازپسگیری کنند و لازمه این بود که بخشهای حمایتی در داخل خاک هم صورت گیرد ولی من یاد دارم که وقتی جمعبندیها رفت تصمیم بسیار هوشمندانهای بود که ابلاغ شد ما وارد این باتلاق نخواهیم شد. بله، من ساعت 1 یا 2 نصفشب بود، جمعبندی را امضا کردم و فرستادم و صبح زود سر کار آمدم، نماز خواندم و به سر کار رفتم. 7 صبح نامه روی میز من بود، ظاهراً (ساعت) 5 نوشته شده بود که «ما وارد این دام نمیشویم»“.
ابوالفضل ظهرهوند سفیر اسبق ایران در افغانستان سال گذشته در گفتوگویی با تسنیم، درباره موضع برخی در وزارت امور خارجه چنین میگوید: «تحلیل ما این بود که آمریکاییها بهدنبال این هستند که ما را با طالبان درگیر کنند؛ در آن مقطع دریافت بنده این بود که ایران متقاعد شده که نباید درگیر شود اما طیفی بودند که این درگیری را بهانگیزههای مختلف میخواستند. در آن مقطع حضرت آقا بهعنوان فرماندهکل قوا به این نظر رسیدند که درگیری بهصلاح نیست و در نهایت ایشان بودند که جلوی درگیری را گرفتند».
3 ـ دوباره افغانستان و دوباره درخواست ورود به دام!
تابستان امسال و بعد از تسلط طالبان بر نقاط مختلف افغانستان، برخی چهرههای اصلاحطلب و برخی کاربران فضای مجازی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند؛ دستاویز آنها برای این کار حضور مخالفان طالبان در استان پنجشیر و تشکیل مقاومت دوم بود؛ حال آنکه مشاهدات میدانی خبرنگاران تسنیم و حضورشان در افغانستان در آن برهه نشان داد که عملاً چیزی تحت عنوان جبهه پنجشیر وجود خارجی نداشته است و احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود نیز در تهران بهسر میبرد و مقاومت دوم عملاً یک پروپاگاندای رسانهای بود!
بااینحال علیرغم عدم درخواست دولت افغانستان از ایران برای کمک و همچنین عدم مقاومت مردم در برابر طالبان، برخی دوست داشتند که مجدداً جمهوری اسلامی را به دام یک درگیری بکشانند. جمهوری اسلامی که نشان داده است در برابر چنین حوادثی، به اتخاذ معقولترین تصمیم با رعایت واقعیات میدان و حمایت از ملتها و حفظ منافع ملی اقدام میکند، این بار نیز اسیر هیاهوهای سیاسی نشد. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود در دیدار با اعضای هیئت دولت در 6 شهریورماه 1400 درباره افغانستان فرمودند: “در مورد افغانستان ما طرفدار ملّت افغانیم؛ دولتها میآیند و میروند؛ انواع و اقسام دولتها در این سالها در افغانستان سر کار آمدهاند. دولتها میآیند و میروند، آن که باقی میماند ملّت افغانستان است؛ ما طرفدار ملّت افغانستان هستیم. نوع رابطهی ما با دولتها هم به نوع رابطهی آنها با ما بستگی دارد، و امیدواریم که انشاءالله خدای متعال خیر مقدّر بفرماید برای مردم افغان و آنها را از این وضعیّت نجات بدهد و انشاءالله وضعشان را به بهترین وجهی قرار بدهد و تفضّلات خودش را بر آنها نازل کند و بر ما انشاءالله.”